فيزيك جهان هستي در قرآن (2)


 

نويسنده:دكتر سيد حسين اميدياني




 

فاصله‌هاي نجومي:
 

در مقياس كيهاني فاصله محدوده ي شناخته شده 1024 كيلومتر است.(يعني يك ميليون ميليارد ميليارد كيلومتر. !)
براي شناخت بيشتر فاصله‌هاي نجومي و كيهاني چند مثال مي‌زنيم. شعاع زمين 6400 كيلومتر است و يك هواپيماي جت تجاري مي تواند، در مدت حدود 40 ساعت زمين را دور بزند. نزديك‌ترين جسم كيهاني به زمين، كره ي ماه است كه با فاصله‌اي در حدود چهارصد هزار كيلومتري قرار دارد.
آپولوي11 ـ كه بشر را براي اولين بار به ماه برد، چهار روز در راه بود تا اين فاصله را طي كرد. فاصله زمين تا خورشيد حدود 150 ميليون كيلومتر است اگر آپولو 11 ـ مي‌خواست اين فاصله را طي كند، تقريباً پنج سال طول مي‌كشيد. براي فاصله‌هاي كيهاني از واحد سال نوري استفاده مي‌كنند كه با توجه به سرعت نور كه در هر ثانيه 300 هزار كيلومتر مي باشد، مسافت طي شده توسط نور در يك سال حدود 1013 كيلومتر است.(ده هزار ميليارد كيلومتر) يك پرتوي نور، فاصله خورشيد تا زمين را در حدود 5 /8 دقيقه و كل منظومه شمسي را در مدت 11 ساعت مي‌پيمايد. نزديك‌ترين ستاره كهكشان راه شيري به ما در صورت فلكي قنطورس قرار دارد كه فاصله‌اش تا ما حدود 4 سال نوري مي باشد. اگر قرار باشد با سفينه‌اي مثل آپولو 11 ـ به نزديك‌ترين ستاره كه همسايه خورشيد است، مسافرت كنيم يك ميليون سال طول مي‌كشد. شعراي يماني، درخشان‌ترين ستاره آسمان است که تقريباً در فاصله هشت سال نوري از ما قرار دارد.[9]
حالا ببينيد قطر كهكشان راه شيري خودمان كه حدود 100 هزار سال نوري است چقدر وسعت دارد؟ و يا كهكشاني كه در فاصله يك ميليارد سال نوري از ما قرار دارد چقدر دور مي باشد!!؟(الله اكبر)
ملاحظه مي‌فرمائيد كه چقدر بجاست كه خداوند تبارك تعالي از ما سئوال بفرمايد:
“أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ” “اعراف ـ 185”
(آيا فكر و نظر در ملكوت و قواي آسمانها و زمين نمي‌كنند و در هر چه خدا آفريده نمي‌نگرند؟ [تا به قدرت و حكمت خدا و عاقبت عالم قيامت بينا و دانا شوند]).
همچنين اين آيات را مرور مي‌كنيم كه مي‌فرمايند: “لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ”(غافر ـ 57)
“أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا ـ رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا”(نازعات 27 و 28)
ما معتقديم كه قرآن، كتاب هدايت براي انسانهاست و حاوي تمام چيزهايي است كه بشر در حوزه ي ايمان و عمل به آنها نياز دارد. به نظر ما، قرآن يك دائره‌المعارف علمي نيست و نبايد الزاماً قرآن را با نظريه‌هاي متغير علمي تطبيق داد. از طرف ديگر، نمي توان كتمان كرد كه در قرآن اشاره‌هاي مكرر به پديده‌هاي طبيعي آمده است. اما اينها براي تعليم علوم نيست بلكه هدف آنها تشويق مردم است، به تعلم علوم طبيعي و در نتيجه به عظمت خلقت و در نهايت نزديكي به خالق جهان.[10]
اما همين قرآن ما را به تدبر در آياتش و تعقل و تفكر فرا خوانده است:
“كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ”(ص، 29)
(كتابي خجسته بر تو فرستاده‌ايم تا در آيات آن بينديشيد و خردمندان دريابند و پند گيرند).
“إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ ... لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ”(بقره، 164)
(در خلقت آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز و ... در همه ي اينها آيات روشني بر وجود خدا براي اهل تعقل است).
“كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ “(يونس، 24)
“أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنفُسِهِمْ ...”(روم، 8)
نكته‌اي كه بايد بپذيريم اين است كه براي فهم بهتر آيات قرآني تنها معلومات عميق زبان عربي كافي نيست بلكه علاوه بر آن بايد واجد اطلاعات علمي بسيار متنوع نيز بود. اين حقيقت از گذشته‌هاي بسيار دور، مورد تأكيد قرآن ‌پژوهان قرار گرفته كه:
“كل من كان حظه في العلوم اوفر، كان نصيبه من علم القرآن اكثر”[11]
(كسي كه از علوم زمانه ي خود بيشتر بداند، نصيبش از حقيقت قرآن بيشتر است). بنابراين، سخن از تفسير عصري به معناي منطبق كردن علوم بر قرآن نيست بلكه سخن از پرده‌برداري از معناي آيه در سايه ي دانستنيهاي بيروني است. يكي از ويژگيهاي تفسير عصري، تفسير علمي است اما تأكيد مي‌كنيم كه منظور از تفسير علمي در اين جايگاه اين است كه بايد از علوم موجود هر عصر، در فهم نكات قرآن استفاده شود، زيرا در قرآن موارد بسياري از مسائل خلقت زمين و آسمان، شمس و قمر، مشارق و مغارب، بروج و نجوم، شب و روز، ابر و باران، و دهها مسئله آفرينش هستي، سخن گفته شده است كه در آنها مفاهيم فيزيكي و رياضيات نهفته مي باشد. مسلماً فهم كامل و تفسير منطقي اين دسته از آيات، متوقف بر دانستنيهايي از علوم تجربي و انساني و تحولات علمي روز است. زيرا مفسر در برابر اين همه آيات، ناچار به توضيح است، بايد نكات دشوار و پيچيده آنها را بيان كند. موضوع قرآن را در برابر بسياري از مسائلي كه خود به آنها اشاره كرده است، شرح دهد و چنين كاري با تفسير عصري و علمي ممكن است، به اين معنا كه معارف قرآن را به گونه‌اي بيان كند كه دست كم با مسلميات علوم روز منافاتي پيدا نكند. ما معتقديم، قرآن كلام وحي و مافوق نظريات علمي است و سخنش برخاسته از فرهنگ زمانه و متأثر از دانستنيهاي آن زمان نيست تا قرآن در طرح اين مسائل، عقايد آنان را در نظر گرفته باشد و طبق سليقه و اعتقاد آنان سخن گفته باشد بلكه قرآن در طرح نظريات علمي قصد جدي داشته است.
خداوند با آگاهي‌اي كه از تمام پديده‌هاي جهان دارد، به گونه‌اي سخن گفته است كه مردم آن روز و هر عصر ديگر وحشت نكنند و سخن قرآن براي آنان، نامأنوس جلوه نكند؛ “قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ”(فرقان، 6):(بگو قرآن را كسي فرستاده است كه از اسرار هستي آن گونه كه هست اطلاع دارد) اما مخالف با حقيقت جهان هم سخن نگفته و چنانكه فرموده: “وَ إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ، لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ...”(فصلت، 41)(به راستي آن كتاب ارجمندي است، از پيش رو و از پشت سرش، باطل به سويش نمي‌آيد). يعني معني ندارد، قرآن چيزي را بگويد كه با حقايق علمي ناسازگار و بر خلاف آن باشد و با علم به باطل بودنش باطل را قصد كند. بنابراين، مفسر عصري بايد در قسمتهايي از آيات مربوط، مفسر علمي هم باشد و نكات و اشاره‌هاي قرآن را به خوبي توضيح دهد. اما مرز ميان دانستني‌ها و تئوري‌ها و فرضيه‌هاي علمي همچنان محفوظ و مفسر در اين ميدان گام‌سوز و محتاط است.[12] و بايد در نظر بگيريم كه: “قرآن قطعي است و علوم غيرقطعي، بنابراين بايد علوم بر قرآن تطبيق شود نه بالعكس”.[13] البته برخي از مفسرين گذشته و معاصر در تفاسير خود از مطالب علمي استفاده نموده‌اند. به طور مثال علامه طباطبايي(ره) و آيت‌الله مكارم شيرازي و ... با رعايت اعتدال از تفسير علمي در موارد لزوم استفاده فرموده‌اند.[14]
ما در اينجا فقط به چند نمونه از آيات قرآن كه درباره نجوم و رياضيات و فيزيك ستارگان اشاره فرموده، مي‌پردازيم.

انبساط عالم:
 

“وَ السَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ”(ذاريات، 47)
(ما آسمانها را با قدرت بنا كرديم و همواره آن را وسعت مي‌بخشيم. [بسط مي‌دهيم]
انبساط جهان باشكوهترين پديده ي مكشوف دانش نو مي باشد و معرفتي است كه امروزه كاملاً به ثبوت رسيده و مباحثات تنها درباره الگويي است كه طبق آن انجام مي‌گيرد.
انبساط جهان كه از تئوري نسبيت عمومي انيشتين الهام گرفته و در سال 1929 كشف آن توسط ستاره‌شناس امريكايي ادوين “هابل” اعلام شد؛ مبناي فيزيكي در بررسيهاي طيف كهكشانها دارد، تغيير محل طيفها با قاعده معين به سوي قرمز به وسيله‌ي دور شدن كهكشانها از يكديگر بيان شدني است. لذا وسعت جهان، پيوسته رو به ازدياد است و هر قدر فاصله از ما بيشتر شود فراخي به همان اندازه زيادتر خواهد گرديد.

شرح آيه:
 

آنچه به “ما آن را بسط مي‌دهيم ـ وسعت مي‌بخشيم” ترجمه شده ي اسم فاعل جمع “موسعون” از فعل “اوسع” است كه در مورد اشياء؛ عريض كردن، گستردن، وسيع‌تركردن، جادارتركردن معني مي دهد. عده‌اي كه براي تفسيرشان از آراء علمي صلاحيت‌دار استفاده مي‌كنند؛ همين معني را كه نقل شد، عرضه مي‌دارند. همچنين تفاسير “منتخب” كه از طرف “شوراي عالي امور اسلامي قاهره” نشر شده، انبساط جهان را بدون كمترين ابهام مي‌كنند.[15]
مرحوم علامه طباطبايي(ره) در توضيح يكي از معاني موسعون مي‌نويسند: منظور توسعه دادن به خلقت آسمان خواهد بود كه بحثهاي رياضي امروز هم آنرا تأييد مي‌كند.[16]
در تفسير نمونه ي ذيل اين آيه چنين آمده:
... با توجه به مسأله آفرينش آسمانها در جمله قبل و با توجه به كشفيات اخير دانشمندان در مسأله “گسترش جهان” كه از طريق مشاهدات حسي نيز تأييد شده است، معني لطيف‌تري براي آيه مي توان يافت و آن اينكه خداوند آسمانها را آفريده و پيوسته گسترش مي دهد. [17]
در كتاب “مرزهاي نجوم” نوشته ي”فرهويل” مي‌خوانيم: “تندترين سرعت عقب‌نشيني كرات [كهكشانها] كه تاكنون اندازه‌گيري شده نزديك به 66 هزاركيلومتر در ثانيه است، كهكشانهاي دورتر در نظر ما به اندازه‌اي كم نورند كه اندازه‌گيري سرعت آنها به سبب عدم نور كافي دشوار است، تصويرهايي كه از آسمان برداشته شده است، آشكارا اين كشف مهم را نشان مي دهد كه فاصله ي اين كهكشانها بسيار سريع‌تر از كهكشانهاي نزديك افزايش مي‌يابد”.[18]
“جان الدر” در اين زمينه مي گويد: “جديدترين و دقيق‌ترين اندازه‌گيريها در طول امواجي كه از كهكشانها پخش مي شود پرده از روي يك حقيقت عجيب و حيرت‌آور برداشته، يعني نشان داده است، مجموعه كهكشانهايي كه جهان از آنها تشكيل مي‌يابد؛ پيوسته با سرعتي زياد از يك مركز دور مي‌شوند، و هر قدر فاصله ي آنها از اين مركز بيشتر باشد، بر سرعت سير آنها افزوده مي‌گردد، مثل اين است كه زماني، كليه كهكشانها در اين مركز مجتمع بوده‌اند، بعد از آن از هم پاشيده، و مجموعه كهكشانها بزرگي از آنها جدا و به سرعت به هر طرف روانه مي‌شوند. دانشمندان از اين موضوع چنين استفاده كرده‌اند كه جهان داراي نقطه شروعي بوده است.”[19]
“گيوركي [ژرژ] گاموف” فيزيكدان روسي در كتاب “آفرينش جهان” در اين زمينه چنين مي گويد: “فضاي جهان كه از ميلياردها كهكشان تشكيل يافته در يك حالت انبساط سريع است، حقيقت اين است كه جهان ما در حال سكون نيست، بلكه انبساط آن مسلم است. پي بردن به اينكه جهان ما در حال انبساط است؛ كليد اصلي را براي گنجينه ي معماي جهان‌شناسي مهيا مي‌كند، زيرا اگر اكنون جهان در حال انبساط باشد، لازم مي باشد كه زماني در حال انقباض بسيار شديدي بوده است”.[20]
و اما جالب توجه اينكه تعبير به “انّا موسعون”(ما گسترش دهندگانيم) با استفاده از جمله ي اسميه و اسم فاعل دليل بر تداوم اين موضوع است و نشان مي دهد كه اين گسترش همواره وجود داشته، و همچنان ادامه دارد، و اين درست همان چيزي است كه امروز به آن رسيده‌اند كه تمام كرات آسماني و كهكشانها در آغاز در مركز واحدي جمع و متمركز بوده‌‌اند(با وزن مخصوص فوق‌العاده سنگين) سپس انفجار عظيم و بي نهايت وحشتناكي [بيگ بانگ] در آن رخ داده و به دنبال آن اجزاي جهان متلاشي شده و به صورت كرات و كهكشان ها درآمده است و به سرعت در حالت انبساط و توسعه مي باشد.[21]
اينها مواردي بود كه به دنبال تفسير نمونه آيه فوق، به آن اشاره شد و در اينجا فقط به چند نكته ي ديگر در مورد انبساط جهان مي‌پردازيم. در جهان منبسط شونده، فقط فاصله بين خوشه كهكشانها زياد مي شود. جابجايي خطوط طيفي كهكشانها، نشان مي دهد كه آنها با سرعت بسيار زياد نسبت به يكديگر در حركتند. مثلاً تعدادي از كهكشانهاي گروه محلي ما، سرعتهايي حدود 300 تا 400 كيلومتر در ثانيه(حدود 1000000 كيلومتر در هر ساعت) دارند. به ياري اثر “دوپلر”، فقط سرعت آن مؤلفه از حركت اندازه‌گيري مي شود كه در خط ديد، يعني در جهت و راستاي رصد ما قرار دارد. ماهيت انبساط چيست؟ مركز آن كجاست؟ عامل اصلي انبساط كدام است؟ اينها پرسشهايي هستند كه به هنگام بحث درباره انبساط جهان مطرح مي‌شوند.
تقريباً همه ي ناظران توافق دارند كه، عالم در حال انبساط است و همچنين تمامي آنها بر اين عقيده‌اند كه آهنگ اين انبساط رو به كاهش است. شتاب منفي يا شتاب كاهنده سرعت انبساط عالم، به اين علت است كه همه اشياء دستخوش در معرض يك جاذبه گرانشي متقابل‌اند كه به كند شدن اين حركت آنها گرايش دارد. اما شتاب منفي ممكن است، آهنگهاي متفاوتي داشته باشد و با توجه به تفاوت اين آهنگ شتاب منفي، نتايج كاملاً متفاوتي به دست آوريم.[22]
محاسبه سن جهان از طريق مطالعه ي انبساط امكان‌پذير است زيرا با در دست داشتن ميزان انبساط، مي توان به زماني در تاريخ جهان بازگشت كه تمام كهكشانها در نقطه‌اي متمركز بوده‌اند اما اين زمان را اصطلاحاً “آغاز جهان” مي‌ناميم بنابراين، زمان بين آغاز تا حال عبارت است از سن جهان.
با توجه به اينكه سن زمين حدود 4 تا(5 /4) ميليارد سال و سن منظومه شمسي كه از اندازه‌گيري سن شهاب سنگها عملي شده، حدود 6 /4 ميليارد است؛ مي توان اعتقاد داشت كه سن كل جهان نيز نمي تواند بيشتر از 11 ميليارد سال باشد. ولي در محاسبه سن پيرترين ستارگان كهكشان راه شيري به مقادير بين 12 تا 15 ميليارد سال مي‌رسيم. اين محاسبه‌ها، بر مبناي مدل “اقليدسي” جهان مي باشد. ولي محاسبه سن جهان بر مبناي هندسه‌هاي غيراقليدسي، رسيدن به مقادير بيشتر از 15 ميليارد سال را ممكن مي سازد.[23]

چگونگي پيدايش جهان:
 

قرآن مجيد در سوره مباركه انبياء، آيه 30 به چگونگي آفرينش اوليه جهان اشاره كرده است و مي فرمايد:
“أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ”.
(آيا كساني كه كافرند نمي‌دانند كه آسمانها و زمين پيوسته بود و ما از هم بازشان كرديم و هر چيز زنده را از آب آفريديم پس چرا ايمان نمي‌آورند)؟
در تفسير الميزان ذيل اين آيه چنين آمده است كه:
مراد از “رؤيت” علم فكري است و اگر آن را رؤيت ناميد، به خاطر اين است كه علم فكري در هر امري آن را مانند رؤيت مي سازد. دو كلمه “رتق” و “فتق” به دو معناي مقابل همند، “راغب” در مفردات گفته است كه: كلمه “رتق” به معناي ضميمه كردن و به هم چسباندن دو چيز است چه اينكه در اصل خلقت به هم چسبيده باشد و چه آن را با صنعت عمل بچسبانند همچنان كه قرآن كريم مي فرمايد: “كانتا رتقاً ففتقناهما” زمين و آسمان به هم چسبيده بودند، از يكديگر جداشان كرديم ... يعني يك موجود بوده است كه ديگر امتيازي ميان زمين و آسمان نبوده، يك موجود رتق و متصل الاجزاء بوده است ...[24]
در تفسير نمونه نيز ذيل آيه فوق سه نوع تفسير را اشاره كرده كه يكي از آنها چنين است:
به هم پيوستگي آسمان و زمين، اشاره به آغاز خلقت است كه طبق نظرات دانشمندان، مجموعه اين جهان به صورت توده واحد عظيمي از بخار سوزان بود كه بر اثر انفجارهاي دروني و حركت، به تدريج تجزيه شد و كواكب و ستاره ها از جمله منظومه شمسي و كره زمين به وجود آمد و باز هم جهان، در حال گسترش است.[25]
در اينجا، به شرح مختصري در مورد نظريه دانشمندان فيزيك در خصوص پيدايش عالم كه به “انفجار بزرگ= بيگ = بانگ = مهبانگ” معروف است مي‌پردازيم:
حدود پانزده ميليارد سال قبل، عالم، در طي يك انفجار عظيم كه حالا آن را “مهبانگ” مي‌ناميم، از بطن هيچ بيرون آمد. در اين لحظه بود كه همه چيز: كل ماده، انرژي، حتي فضا و زمان، به وجود آمد. [إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ](يس، 82)(خداي تعالي در ايجاد هر چيزي كه ايجاد آن را اراده كند، به غير از ذات متعالي خود، به هيچ سببي ديگر نيازمند نيست و همين كه هست شدن چيزي مورد اراده خدا قرار گرفت، بدون درنگ لباس هستي مي‌پوشد) سعدي در اين باره چه زيبا سروده كه:
به امرش وجود از عدم نقش بست
كه داند جز او كردن از نيست هست
فردوسي نيز در اين باره فرموده:
ز آغاز بايد كه داني درست
سرمايه ي گوهران از نخست
كه يزدان ز ناچيز چيز آفريد
بدان تا توانايي آمد پديد
از آن لحظه ي آغاز آفرينش، خميره ي عالم در حال انبساط و سرد شدن بوده است. نخستين لحظه‌هاي مهبانگ، عالم حجم ناچيزي را اشغال مي‌كرد و تا حدي غير قابل تصور، داغ بود. يك آتشگوي سوزان از تابش آميخته با ذرات ميكروسكوپي ماده بود. اما عاقبت عالم چندان سرد شد كه اتمها تشكيل شدند. به تدريج، اين اتمها تحت تأثير گرانش گرد هم آمدند تا ميلياردها كهكشان، يعني جزاير عظيم ستارگان را بسازند كه كهكشان خود ما ـ كهكشان راه شيري ـ فقط يكي از آنهاست. در سال 1992(1371 ه. ش)، وقتي ماهواره كاشف زمينه ي كيهاني ناسا cobe “بذر”هايي را آشكارسازي كرد كه چنين كهكشانهايي در گاز سرد شونده ي مهبانگ از آنها روييدند، يكي از واپسين تكه‌هاي پازل تصوير مهبانگ در جاي خود قرار گرفت. اكنون كيهانشناسان، معتقدند كه مي توانند مسير تكوين عالم را از نخستين لحظه پيدايش تا به امروز رهگيري كنند.

نشانه‌هاي مهبانگ
 

(انفجار بزرگ = Big Bang)
ستاره‌شناسان به كمك سه نشانه ي اساسي به مهبانگ هدايت شده‌اند. اولين و چشمگيرترين نشانه‌ها، اين است كه كل عالم در حال انبساط است. همانطور كه اشاره شد، “ادوين هابل” در سال 1929(1308 ه. ش) كشف كرد كه اجزاي عمده سازنده عالم ـ كهكشانها، مانند كهكشان خودمان ـ شبيه به تركشهاي گلوله انفجاري كيهاني در لحظه پس از انفجار عظيمش، در حال گريختن از يكديگرند. اگر عالم در حال انبساط است، يك نتيجه اجتناب‌ناپذير مي‌نمايد: عالم بايد در گذشته كوچكتر وجود داشته. بايد لحظه‌اي بوده باشد كه اين انفجار آغاز شده است: لحظه ي زايش عالم. اهميت واقعي كشف هابل در همين جاست. هر چند عالم قديمي است، اما از ازل وجود نداشته است. اگر در خيال، اين انفجار را به عقب برگردانيم، مانند فيلمي كه به عقب بر مي‌گردد، ستاره‌شناسان مي توانند پي ببرند كه عالم در پانزده ميليارد سال پيش، از بطن يك انفجار غول‌آسا، زاده شد.
اولين شاهدي كه نظريه مهبانگ را تأييد مي‌كند، وجود تابش زمينه كيهاني، يعني “پس ـ تاب” سرد شده ي آتشگوي مهبانگ است. عجب اينكه، اين پس‌تاب هنوز هم بر هم رخنه فضا، پس از گذشت 15 ميليارد سال از آن رويداد نفوذ مي‌كند. اين آتشگوي كه اكنون تا دماي 726 /2 درجه كلوين(حدود ـ C 273) سرد شده است، به صورت امواج راديويي امواج راديويي موج كوتاه، يا ميكروموج، تجلي پيدا مي‌كند.
هر چند كه تابش زمينه ي كيهاني، 99 درصد تمامي انرژي نوراني را در بر مي‌گيرد كه هم اكنون در عالم جاري است اما اين امر تا سال 1965 معلوم نشده بود، و كاملاً از روي تصادف به آن پي بردند. “آرنوپنزياس” و “رابرت ويلسون”، دو ستاره‌شناس جواني كه در آزمايشگاه بل در نيوجرسي كار مي‌كردند، به خاطر اين كشف خود، مشتركاً جايزه نوبل سال 1978 را به طور اشتراكي در رشته فيزيك را از آن خود كردند.

خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم
کاين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
کهکشان مارپيچي غير عادي NGC4622در صورت فلکي قنطورس که ممکن است، بر اثر برخورد يا تأثير گرانشي يک کهکشان ديگر، داراي چنين بازوها و ساختارهاي حلقه مانند خاصي(ويژه اي) شده باشد.

در آغاز ...
 

واپسين تكه از شواهدي كه نويد دهنده ي نظريه مهبانگ‌اند، عبارت است از اين دليل كه حدود 25 درصد جرم عالم به صورت عنصر هليم است. هر چند كه بيشتر عناصر، مانند كربن و آهن، را حاصل هيدروژن مي‌دانند كه بر اثر واكنش هسته‌اي در داخل ستارگان به وجود مي‌آيند، اما طول عمر عالم كافي نبوده است تا ستارگان فرصت داشته باشند چنين مقدار زيادي هليم بسازند. موجه‌ترين توضيح براي اين موضوع عجيب و غريب اين است كه در زماني كه در گذشته تمامي عالم از يك مرحله ي چگال داغ عبور كرد كه طي آن بر اثر واكنشهاي هسته‌اي، قسمت اعظم هليم از هيدروژن ساخته شد. محاسبه‌ها نشان مي‌دهند كه در اين مرحله(يا فاز) ـ يعني مهبانگ داغ ـ تقريباً 25 درصد جرم عالم، به طوري كه مشاهده شده، به هليم تبديل شده است.
گيورگي(ژرژ) گاموف، فيزيكدان امريكاي روس تبار، نخستين كسي بود كه پي برد، اين مهبانگ يك مهبانگ داغ بوده است. علت داغ بودن مهبانگ همان است كه هواي داخل تلمبه دوچرخه در هنگام متراكم شدن، گرم مي شود. در سالهاي 1940، گاموف با بهره‌گيري از فيزيك هسته‌اي، يعني فيزيك ماده در دماي ميليونها و ميلياردها درجه، به خاطر فهم آنچه كه در چند دقيقه اول پيدايش عالم در آن پيش آمده است، دقيقاً همين كار را انجام داد.
“گاموف” به فيزيكدانان نشان داده است كه چگونه به لحظه‌هاي اوليه مهبانگ “بنگرند”. فيزيكدانان امروزي، به پيروي از وي، دانش خود را درباره ي ماده در دماي تريلونها درجه و حتي بيشتر به كار مي‌بندند، كه از آزمايشهايشان در شتابگرهاي غول‌پيكر ذرات استنتاج كرده‌اند. اما، در حاليكه “گاموف” در چند و چون دقيقه پس از مهبانگ كند وكاو كرد، آنان شرايط نخستين هزارمهاي يك ثانيه اول و پيش از آن را با اطمينان پيش‌بيني مي‌كنند. ميراث “گاموف” اين است: ما اكنون پي مي‌بريم كه پاسخ اين پرسش‌هايي كه منشأ عالم كجاست، فقط به كمك فيزيك ذرات انرژي بالا داده مي شود. فيزيكدان ذرات، اذعان مي‌كنند كه رويداد مهبانگ، پر انرژي‌ترين واكنشي بوده كه به وقوع پيوسته است. در واقع زمان با مهبانگ آغاز شده است.
عالم اوليه پاتيل جوشاني مملو از تابش الكترومغناطيسي، به شكل بسته‌هاي كوچك انرژي به نام فوتون، و ذرات ميكروسكوپي ماده بود. با افت دما، چون انرژي موجود براي ساختن ذرات از فوتون رو به كاهش نهاد، مخلوط ذراتي را كه بر عالم تسلط داشت، دستخوش تغييري بي وقفه شد ... اما در زماني كه يك هزارم ثانيه از عمر عالم مي‌گذشت و دما به حدود 1000 ميليارد درجه افت كرده بود، عالم پر از ذرات عجيب و غريبي بود كه امروزه مي توان به طور زودگذري آنها را در شتابگرهاي ذرات توليد كرد. كواركها، اجزاي تشكيل‌دهنده ذرات آشناي نوترون و پروتون، از آن جمله‌اند.

عالم با دماي بسيار زياد آغاز شده است که سرد شدن آن بر اثر انبساط، حتي تا زمان حاضر هم ادامه يافته است. اين فکر به صورت رويدادها و دورانهاي بسيار اوليه، به دنبال مهبانگ، در ارتباط با منحني سرمايش نشان داده شده است. در کنار آن، برآوردهاي زمان وقوعشان آمده است.
بعد از آن كه حدود يك هزارم ثانيه از عمر عالم گذشت، ذرات، آشنا: فوتونها، الكترونها، پوزيترونها و نوترينوها بر آن مسلط شدند. “كواركها” به صورت سه‌تايي كنار هم قرار گرفتند تا نوترونها و پروتونها ساخته شوند.
رويداد مهم بعدي در تاريخ عالم، وقتي اتفاق افتاد كه عالم حدود 100 ثانيه عمر داشت و دماي آن فقط به يك ميليارد درجه افت كرده بود. پروتونها و نوترونها اكنون چندان آهسته حركت مي‌كردند كه مدتي طولاني در مجاورت يكديگر توقف كنند تا چسب هسته آن‌ها محكم شود. همين نيروست كه پروتونها و نوترونها را در هسته اتم به يكديگر مي‌چسباند. بدينسان دوران “سنتز هسته‌اي” آغاز شد، در اين دوره، هسته‌هاي اتمي سبك تشكيل شدند. اين هسته‌ها شامل هليم، دومين اتم سبك موجود در طبيعت، با دو پروتون و دو نوترون، همراه با ساير عناصر سبكي چون ليتيم بودند ...
رويداد مهم بعدي در حيات اوليه عالم عبارت بود از تشكيل اتمها در حدود سيصد هزار سال پس از مهبانگ، وقتي عالم تا 30000 درجه افت كرده بود، سرانجام به اندازه‌اي كافي، سرد شده بود كه اتمها بتوانند تشكيل شوند ...
و اما دوران واپسين پراكندگي، اهميتش در اين است كه لحظه‌اي را مشخص كرده است كه ماده و تابش مسيرهاي جداگانه‌اي پيمودند. تا آن زمان، فوتونها، ذرات ماده را به همان سرعتي از هم جدا مي‌كردند كه اين ذرات مي توانستند به هم نزديك شوند. فقط وقتي ماده سرانجام از قيد استبداد تابش رها شد، تحت گرانش شروع به توده شدن كرد و كهكشانها را شكل داد ... [26]
ملاحظه فرموديد كه مواد تشكيل دهنده ي تمام كائنات، اعم از زمين و ماه و خورشيد و منظومه شمسي و كهكشان راه شيري و ميلياردها كهكشان و ستاره و سياره و قمر ديگر در آغاز آفرينش همه به هم فشرده بودند. به طوري كه در 10به توان منفي 43 ثانيه بعد از انفجار بزرگ تمام كائنات در گلوله كوچكي جاي داشته كه تجسم آن در ذهن آدمي مشكل است. قطر اين گلوله، 10به توان منفي33 سانتي‌متر بوده، يعني ميلياردها ميلياردها ميلياردها بار كوچكتر از هسته يك اتم مي باشد. وزن مخصوص و درجه حرارت اين گلوله غير قابل تصور است. به طور مثال حرارت آن 10به توان منفي 32 درجه بوده يعني عدد يك و از دنبال آن سي و دو صفر. و اما اينكه چه چيزي قبل از اين لحظه آفرينش، رخ داده است؟
به نظر مي رسد كه علم، قادر به توصيف يا حتي تصور چيزي منطقي، در عميق‌ترين مفهوم كلمه، در لحظه ي ابتدايي نيست، هنگامي كه هنوز زمان در صفر مطلق بوده و هنوز هيچ چيزي رخ نداده بوده است. در واقع فيزيكدانان تا همين لحظه10به توان منفي 43 ثانيه پيش مي‌روند، نه فراتر از آن و به “ديوار پلانگ” معروف برخورد مي‌كنند كه از پشت آن خبر ندارند. [27]

شماي تاريخي جهان اوليه. نخستين ثانيه تاريخ جهان عدم يقين فرآيندهاي فيزيکي را شامل مي شود. نسبت عام و مکانيک کوانتومي تا بحال متحد نشده اند، اين کوشش ابرگراني ناميده شده است. در خلال اولين 10 به توان منفي 43 ثانيه، افت و خيزهاي فضا زمان ممکن است براي رشد ساختارهاي بعدي بذرهايي را توليد کرده باشند. پس از اين زمان، گراني از بين مي رود در صورتي که سه نيروي ديگر متحد باقي مي مانند. پس از 10به توان منفي 35ثانيه نيروهاي ضعيف الکتريکي از بين مي روند، اين فرايند مقداري تورم را رشد مي دهد. پس از عصر تورم، جهان يک مجموعه داغ کوارکها و الکترونها شد. در ثانيه 10 به توان منفي 6 کوارکها به صورت پروتونها محدود شدند و سپس در ترکيبات هسته اي شرکت کردند.(ج.برنز J.Burns)

تصوير از منبع شماره ي 39 صفحه 514
 

در واقع وجود تمام جهان هستي و كائنات ناشي از همان ذره اوليه با مشخصات فوق است كه خداوند تبارك و تعالي آفريده است و به قول حافظ:
اين همه عكس مي و نقش نگارين كه نمود
يك فروغ رخ ساقيست كه در جام افتاد
در اينجا، يكبار ديگر آيه فوق را مرور مي‌كنيم:
“ان السموات و الارض كانتا رتقاً ففتقناهما ...”
(... آسمانها و زمين بهم پيوسته بودند ما آنها را از هم شكافتيم ...)
“استيفن هاوكينك” كيهان‌شناس معروف معاصر در اين باره مي‌نويسد:
كشف گسترش جهان، يكي از انقلابهاي فكري بزرگ سده ي بيستم بود و همگان را در شگفتي فرو برد و گفتمان سرچشمه جهان را يكسره دگرگون ساخت. اگر كهكشانها از يكديگر دور مي‌شوند، در گذشته بايد به يكديگر نزديك بوده باشند. از نرخ كنوني گسترش، مي توان تخمين زد كه ده يا پانزده ميليارد سال پيش آنها بايد به راستي بسيار نزديك به يكديگر بوده باشند. راجر پنروزومن (در تحقيقات خود) توانستيم نشان دهيم كه نظريه نسبيت عام انيشتين متضمن آن است كه جهان و خود زمان بايد در انفجاري مهيب، آغازي داشته باشند. توضيح تاريكي آسمان شبانگاهي اين است: هيچ ستاره‌اي نمي توانسته است پيش از ده تا پانزده ميليارد سال، يعني هنگام انفجار بزرگ درخشيده باشد.
ما به اين انديشه كه رويدادها، معلول رويدادهاي پيشتر هستند و آنان نيز به نوبه خود، معلول رويدادهايي باز هم پيشتر مي‌باشند، خو كرده‌ايم. در يك زنجيره، علت و معلولي وجود دارد كه تا گذشته‌ها گسترش مي يابد. اما فرض كنيد كه رويداد نخستيني وجود داشته باشد. علت رويداد نخستين چه بود؟ اين پرسشي نبود كه دانشمندان زيادي مايل به طرح آن باشند. آنان از اين پرسش پرهيز مي‌كردند يا همچون روس‌ها، ادعا مي‌كردند كه جهان آغازي نداشته است!، يا بر آن بودند كه سرچشمه جهان در قلمرو دانش نيست بلكه مربوط به متافيزيك و مذهب مي باشد ...
قضيه‌هايي كه پنروز و من ثابت كرديم، نشان مي دادند كه جهان بايد آغازي داشته باشد اما درباره سرشت آن آغاز، اطلاعات چنداني به دست نمي‌دهند. آنها نشان مي دادند كه جهان در يك انفجار بزرگ آغاز شد. همه جهان و هر آنچه در آن بود، در تك نقطه‌اي با چگالي بي نهايت(فشرده) مچاله شده بود. در اين نقطه، نظريه نسبيت عام انيشتين در هم مي‌شكند و نمي تواند براي پيش بيني چگونگي آغاز جهان به كار گرفته شود. سرچشمه جهان به ظاهر فراتر از قلمرو دانش قرار مي‌گيرد.[28]
در اين باره، مولانا هم حيرت زده بوده و مي فرمايد:
كاشكي هستي زباني داشتي
تا ز هستان پرده‌ها برداشتي
هر چه گويي اي دم هستي ازآن
پرده‌اي ديگر بر او بستي بدان
يا عطار نيشابوري از شگفتي راز ذرات عالم مي فرمايد:
كس نداند كُنه يك ذرّه تمام
چند پرسي چند گويي والسلام
در ره او پا و سر گم كرده‌اي
پرده‌اي در پرده‌اي در پرده‌اي
با اين حال “استيفن هاوكينگ” در يكي از تازه‌ترين نظراتش در هفدهمين همايش بين‌المللي نسبيت عام و گرانش كه در جولاي 2004 در دوبلين پايتخت ايرلند جنوبي برگزار شد دو نكته اساسي را بيان داشت: اول اينكه اطلاعات با استواري در جهان بر جاي مي‌ماند دوم اينكه پس از پايان سخنراني به خبرنگاري كه از هاوكينگ پرسيد اهميت نتيجه‌گيري تازه وي براي “زندگي، جهان و همه چيز” چيست؟ هاوكينگ پذيرفت كه به اين پرسش پاسخ دهد و پس از مدتي ور رفتن با برنامه رايانه‌اش پاسخ داد: “اين نتيجه‌گيري نشان مي دهد كه همه چيز در جهان زير فرمان قوانين فيزيك مي باشد”. [29]
البته اينها نكاتي هستند كه قرآن كريم آنها را بيان فرموده است به طور مثال در سوره الملك ـ آيه 3 مي فرمايد:
“... مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ”
(...تو در خلقت خداي رحمن بي نظمي و نقصان نخواهي يافت. پس باز [به ديده عقل در نظام آفرينش] بنگر، آيا خللي در آن مي‌يابي؟
و يا در آيه 59 سوره انعام مي فرمايد:
“... وَ لاَ رطب و لا يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ”
(...هيچ تري و خشكي نيست مگر اينكه در كتاب مبين خدا است)
همانطور كه از قبل اشاره شد در تفسير الميزان پي اين آيه مي فرمايد: مراد از كتاب مبين امري است كه نسبتش به موجودات، نسبت برنامه عمل است به خود عمل، هر موجودي در اين كتاب يك نوع اندازه و تقدير دارد، به جزء اينكه خود اين كتاب موجودي است كه قبل از هر موجودي و در حين وجود يافتن و بعد از فناي آن، وجود داشته و خواهد داشت و موجودي است كه مشتمل است بر علم خداي تعالي به اشياء، همان علمي كه فراموشي و گم كردن حساب، در آن راه ندارد. از اين جهت مي توان حدس زد كه مراد از كتاب مبين، مرتبه واقعي اشياء و تحقق خارجي آنها باشد كه قابل پذيرش هيچ‌گونه تغيير نيست.[30] يعني از نظر قرآن همه موجودات عالم از كرات آسماني گرفته تا اتم‌ها و ذرات بنيادي داراي برنامه‌اي هستند كه خداوند متعال مقرر فرموده است و از قوانين و نظم خاص خود برخوردار مي‌باشند.(نتيجه‌اي كه استيفن هاوكينگ و دانشمندان ديگر به آن رسيده‌اند).

پي‌نوشت‌ها:
 

* عضو هيئت علمي دانشكده‌ي علوم قرآني تهران
عضو پيوسته‌ي انجمن فيزيك ايران
عضو پيوسته‌ي انجمن نجوم ايران
 

منبع؛
مجموعه مقالات همایش ملی قرآن و علوم طبیعی، تهیه و تنظیم دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، زیر نظر بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، تهران، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه و انتشارات سخن گستر، چاپ یکم ـ زمستان 1385.